محل تبلیغات شما



سلام

امروز رییس ازمایشگاه تو سرویس کنارم نشسته بود . حرف ساعت کاری و فشار کاری و بود گفت من ایینه جلوی روتم خیلی از فرصت ها رو ازدست دادم بخاطر شرکت .

خیلی باید فکر کنم ولی کی نمیدونم!؟

منتظر معجزه ای م که هر روز ازم دورتر میشه 

یک کتاب خوندم بهترین شکل ممکن پریشب خوندم 

کوچیک بود ولی اونم تامل برانگیز 

 

چند تا داستان که خیلی اشنا به نظر میامدند

توش راجع به تسلیم شدن نوشته بود و اینکه هیچ دلیل و منطقی نداره فقط یه لحظه تسلیم میشی و هیچ کس نمیفهمه چرا 

 

 

راج ب اینم باید فک کنم

راج ب ادامه تحصیل 

کارت دانشجویی ک مونده رو دستم 

سر زدن به دانشگاه کارشناسی بعد از دیدن عکسش

و کلی کار دیگ 

 

 

 

وای چقدر کار دارم

زبان و خط و طراحی و تندخوانی و هی همه چی پشت هم 


95/8/8

سلام

امروز ی تماس داشتم که برخلاف تمام تلفن های یه هفته اخیر جواب دادم

پیشنهاد کار بود

پیشنهاد کار بخاطر دانشگاه کارشناسیم

قلقلکم داد

تو اوج تلاطم ذهنم بین موندن رفتن و برشگتن به شرکت قبل و قید زدن کار

یه ملاقات با مدیر برنامریزی شرکت جدید داشتم

یک شخصیت کاریزماتیک

مجاب شدم بمونم و خودم و رشد بدم و ثابت کنم

یا لیاقت دارم و رشد میکنم یا لیاقت ندارم و همین لیاقتمه

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دیـــــــوار دلــــتنگیهای مــــــن آرشام رنگ تولید کننده رنگ های ترافیک